پیپر ان

جدید ترین مطالب
بخش بایگانی

اضطراب

شنبه 8 شهريور 1399

این جلد ، فرم دلهره آور و غالباً ناتوان کننده پریشانی را که به عنوان اضطراب از یک روانشناختی به جای یک دیدگاه زیست پزشکی شناخته می شود ، مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و سهم غنی ای را که تئوری روانشناختی در این موضوع ایجاد کرده و دارد ، نشان می دهد. ** بخش اول به طور گسترده ادبیات بالینی را بررسی می کند ، توصیف و ترسیم با نمونه های موردی خوشه از ویژگی های بارز ، وحشت نامیده می شود. یافته های تحقیق در سایر زمینه های بالینی مانند وابستگی به الکل نشان می دهد که ارتباط مفهومی و تجربی با اضطراب وحشت دارند. در بخش دوم كتاب ، رويكردهاي نظري اصلي اضطراب از جمله مدل هاي ويژه هراس و آگورافوبيا مورد بررسي و ارزيابي قرار گرفته است. به چالش کشیدن بسیاری از مفروضات سنتی و دفاع از تجزیه و تحلیل اضطراب به عنوان یک مفهوم اجتماعی ساخته شده بر تجربه تحمیل می شود تا یک مفهوم نظری یا یک وضعیت روانی. پیامدهای روش شناختی مورد بحث قرار گرفته و الگوی شماتیکی از اضطراب هراس پیشنهاد شده است. ** ادغام نظری سهم عمده ای در احیای علاقه در این زمینه دارد و برای همه محققان و دانشجویان تحصیلات تکمیلی در حرفه های بهداشت روان ارتباط دارد. ** از پیش نمایش: این کتاب دو هدف اصلی دارد. اول توصیف یک بعد از پریشانی روانشناختی است که من آن را اضطراب وحشت نامیده ام. این بخش اول کتاب را شامل می شود ، که به بررسی ادبیاتی می پردازد که در درجه اول توصیفی و روانپزشکی هستند. هدف دوم در بخش دوم کتاب دنبال می شود ، که در آن تعداد زیادی از تئوری های اضطراب را بررسی می کنم تا ببینم چه چیزی ممکن است در توضیح خوشه اضطراب وحشت از شکایت ارائه دهند. بنابراین ، من نگران هستم كه تئوری روانشناسی را برای یك مشكل در دنیای واقعی بكار گیرم ، یعنی برای افرادی كه به دنبال یاری مساعدت حرفه ای هستند ، سست و وحشت ، اضطراب و ترس از موقعیت های عمومی را سست توصیف می كنند. ** ادبیات نظری و تجربی در مورد اضطراب آنقدر وسیع است كه من مجبور شدم نظم و انضباط داشته باشم و به هیچ وجه کوچک به نفع یک دیدگاه نظری خاصی تعصب نداشته باشم. من تا آنجا که ممکن است سعی کرده ام اضطراب را به عنوان یک ساختار غیرمترقبه ، یعنی به عنوان یک ساختار اجتماعی و نه یک مفهوم علمی ، درمان کنم. به این دلیل، من سعی کردم به گزارش های اضطراب یا شکایات اضطراب مراجعه کنم تا از گرایش مشترک به تکرار اضطراب به عنوان موجودی که مستقل از ریشه های اجتماعی این اصطلاح وجود دارد ، خودداری کنم. بر این اساس ، من معتقدم که سؤال مربوطه برای پرسیدن این نیست ، اضطراب چیست؟ ** ، موارد پیشین گزارش (یا شکایات) اضطراب چیست؟ ** در نظر گرفته شده است که این کتاب باید یک چشم انداز منسجم در مورد یک شکل رایج از پریشانی روانشناختی ، با ارزش برای درمانگران ، محققان و دانشجویان روانشناسی غیر طبیعی ارائه دهد. از بسیاری جهات ، مشکلی که مردم برای کمک به آنها کمک می کنند ، زمینه های «طبیعی» تحقیق علمی را تعریف نمی کند ، بنابراین ترکیب علائم نظری و عملی در یک کتاب دشوار است. شکایاتی که به خصوص به آنها توجه دارم - وحشت و ترس از اماکن عمومی - می توان برای نشان دادن سؤالات علمی که اهمیت بسیار گسترده تری نسبت به توضیح شکایات خاص برای متخصصانی که در یک زمینه بالینی کار می کنند ، تجزیه و تحلیل کرد. جدا از اهمیت آشکار اجتماعی آن ، یک منطقه بالینی صرفاً یک نقطه عزیمت برای تحقیقات علمی است. بنابراین ، قصد من استفاده از این حوزه ی بالینی به عنوان نمونه ای از چگونگی رفع چنین مشكلات از دیدگاه نظری كه اساساً روانشناختی است ، می باشد. ** موقعیت نظری كه من پذیرفته ام ، به نظرات ساربین خیلی مدیون است (1964 ، 1968) ، ماندلر (1975) و آوریل (1980a ، ب). در مورد اضطراب به عنوان یک ساختار غیر روحانی ، فرض می کنم که "چیست؟" سوالات به درستی متعلق به جامعه شناسی دانش است. البته، روانشناس کاربردی نیز موضوعات اساسی دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. به عنوان مثال ، چگونه می توان به این فرد کمک کرد تا آرامش را گزارش دهد نه اضطراب؟ یا ، چگونه می توان به آن فرد كمك كرد تا آزادانه در وسایل نقلیه عمومی سفر كند؟ من پیشنهاد می کنم که مثبتترین سهم یک موقعیت سازنده اجتماعی در ارائه خدمات این است که محققان را از این مشکلات در زندگی واقعی منعکس کنیم که نشان دهنده احساسات اساسی اضطراب یا حتی کمتر از آن برای کمک به یک اختلال اضطراب است. ** تحقیقات بیولوژیکی و پزشکی در مورد اضطراب نیز در این نور در نظر گرفته شده است. فرضیه های بیولوژیکی و آسیب شناختی کاهش پذیر هستند ، اما تلاش می شود جنبه های بیولوژیکی را در سطح بالاتری از تجزیه و تحلیل ادغام کند. به این دلیل، این کتاب با دیگران تفاوت دارد که تمایل دارند خود را در توصیف و توضیح اختلالات فرضی یا سندرم قرار دهند. از آنجا که تأکید این کتاب در اصل مفهومی است ، جدای از یک نقد کلی رویکردهای فعلی ، بحث نسبتاً کمی در مورد ارزیابی و درمان وجود دارد. ** اکثر تجربیات که به عنوان ترس یا اضطراب در یک زمینه روزمره توصیف می شود دارای منبع یا شیوه قابل شناسایی هستند. هنگامی که این تجربیات غیرقابل تحمل شدید گزارش می شود یا منجر به جلوگیری از موقعیت های مختلف می شود ، معمولاً به آنها فوبیا گفته می شود. در 20 سال گذشته پیشرفت قابل توجهی در فناوری کاهش و از بین بردن هراس ناخواسته حاصل شده است. روشهای جدید رویارویی تخیل و زندگی واقعی در اکثر موارد موفقیت آمیز است که اضطراب در ارتباط با محرکهای خاص ایجاد کننده گزارش می شود. برای موفقیت روش های مقابله با شکایات اضطراب که به نظر می رسد با شرایط قابل تشخیص ارتباطی ندارد ، می توان همان موفقیت را کسب کرد. در یک شکل از این شکایات ، ممکن است فرد ناگهان احساس ناراحتی کند که معمولاً به عنوان حمله هراس توصیف می شود. وحشت و سایر شکایات اضطرابی که به عنوان غیرعقلانی تلقی می شوند ، اصلی ترین علاقه این کتاب است. دومین نگرانی عمده ، مسئله ترس از اماکن عمومی است که اغلب به آن آگورافوبیا گفته می شود. به طور معمول ، شخصی که از این ترس ها شکایت دارد ، نمی تواند خانه را همراهی نکند ، اگرچه سفر با ماشین ، یک محیط "ایمن" معمولاً امکان پذیر است. اگرچه آگورافوبیا به موقعیت ها گره خورده است ، اما از ترس در مورد این شرایط گزارش نمی شود ، اما معمولاً به عنوان ترس از تجربه حمله وحشت در این شرایط ابراز می شود. همانطور که بحث خواهم کرد ، به نظر می رسد ترس از موقعیت های عمومی با وحشت و شکایت از اضطراب از نوع غیر خاص همراه است. ** از پیش نویس: این کتاب علاوه بر استقبال ادبیات رو به رشد است که رفتار گیج کننده و گاه ناتوان از رفتار روانی را معالجه می کند. و نه یک دیدگاه زیست پزشکی. این یکی از تعداد فزاینده رساله هایی است که با جسارت تصور می کنند که ممکن است وقایع روانشناختی به خودی خود مورد بررسی قرار گیرد بدون اینکه پدیده ها را به مقوله های بیولوژیکی یا ذهنی کاهش دهد. از جمله مباحث دیگر ، هالام به طور انتقادی کار بالینی و تجربی در مورد اضطراب خود گزارش ، وحشت و آگورافوبی را گزارش می کند. وی با نیرو قابل توجهی نشان از ناسازگاری در عمل سنتی واگذاری چنین پدیده هایی به دنیای ذهن بی نظم است. ** اضطراب به عنوان یک مفهوم اصلی در بسیاری از تئوری های روانکاوی و روانشناختی به کار گرفته شده است. قبل از استفاده از آن به عنوان یک ساختار نظری ، اضطراب یک ساختار غیر روحانی بود ، استعاره اختراع شده برای برقراری ارتباط در مورد تجربه حسی مبهم و درک ضعیف. این ساختار غیرعامل یا استعاره ، توسط برخی از نظریه پردازان به دنبال متغیر مداخله ای جهانی برای پاسخ به رفتار گیج کننده ، به صورت متفونی تغییر یافته است. یعنی تئوریسینها اضطراب را به دلیل استفاده اصلی از آن به عنوان استعاره برای تأثیر اقدامات بین فردی و پاسخهای فیزیولوژیکی به علت تغییر شکل داده اند. اضطراب به عنوان یکی از اصلی ترین تحقیقات و تمرینات زیست پزشکی ، یک استعاره مجدد است. یکی از نتایج استفاده غیرقانونی از استعاره اصلاح شده ، ایجاد دسته بندیهای تشخیصی غیرمولد مانند نوروز اضطراب ، هیستری اضطراب و حالت اضطراب بود. بررسی هالام از تحقیق و عمل ، کاملاً روشن می کند که این تحول استعاره به اسطوره ، کاربرد کمی ندارد ، چه به عنوان یک روش اکتشافی برای پژوهش و چه به عنوان الگویی برای درمان. ** بسیاری از درسها را باید از این کتاب آموخت ، نه کمترین آن این نشان می دهد که ساختار غیر روحانی ، اضطراب ، چند منظوره است. هنگامی که یک پزشک از مشتری برای شکایاتی مانند "من مضطرب هستم" (یا "وحشت زده" یا "agoraphobic") از مشتری درخواست می کند ، پاسخ مشتری از یک مجموعه بی حد و مرز توصیف مبهم و مبهم گرفته می شود. نمونه هایی از تفسیرهای ارائه شده توسط مشتری شامل مراجع متنوعی از قبیل ' من این احساس را داشتم که می خواهم بمیرم. "، من خفه می شدم ، می سوختم هوا" ، "پاهایم لاستیک می شد" ، "من داشت می شد به ضعف" ، "مغز من از فکر من در حال مسابقه بود" و غیره ** از تجزیه و تحلیل دقیق هالام از ماهیت چند منظوره شکایات اضطرابی ، می توان این قانون را برای عملی بیان کرد: وقتی مشتری از "اضطراب" یا توصیف مشابه در گزارش خود استفاده می کند ، آن را به عنوان استعاره تلقی کنید. به عنوان بیانیه ای که نیازمند تجزیه و تحلیل علی است. جمله استعاره ، یعنی شکایت ، ساختاری اجتماعی است که بلوک های ساختمان آن شامل اعتقاد مشتری ، مهارت های زبانی ، اهداف و مشکلات وجودی یا هویت همزمان است. ** درس دیگری که از این کتاب باید آموخت ، تداوم شکایات اضطرابی است که در تنظیمات بالینی با افرادی که به دست یاران حرفه ای نمی آیند گزارش شده است. چنین استمرار استدلال در برابر شناسایی شکایات اضطراب به عنوان یک اختلال روانپزشکی است. به عنوان مثال ، اگر تعریف مکانهای عجیب و غریب به اندازه کافی گسترده باشد ، ترس از مکانهای عجیب ممکن است جهانی باشد و محدود به یک جمعیت بالینی نباشد. ** نویسنده معتقد است که مشتری ، مانند بقیه ما ، دنیای خود را از ادراکات می سازد. ، اعتقادات ، تصورات و خاطرات. بنابراین اضطراب ساختاری است و با کمک ترجمه های استعاری و استعاره به دیگران (و به خود) منتقل می شود. این دیدگاه سازنده در حال جابجایی سریع دیدگاه زیست پزشکی تکمیل شده است که از انسان به عنوان راکتورهای غیرفعال برای محرک ها مطابق قوانین مکانیکی هنوز کشف شده رفتار می کند. استعاره هایی که از فیزیک ، زمین شناسی و فناوری به دست آمده اند ، چنان محکم که در بافت جهان بینی مکانیسم بافته می شوند ، قدرت تحریک تحقیق و نظریه معنی دار درباره پیچیدگی های عمل انسان را از دست داده اند. در نتیجه ، دانشمندان علوم اجتماعی به دلیل استعاره های کاری خود ، از جمله بازی بازی ، روایت ، درام و بلاغت ، به رشته های انسانی گرایش می یابند. ** استفاده از چنین استعاره های توصیفی ، منعکس کننده یک جهان بینی است که در تضاد کاملی با دیدگاه مکانیسم جهانی است. مدتهاست که بر اندیشه علمی ، از جمله روانشناسی و روانپزشکی حاکم شده است. متنگرایی نامی است که به این جهان بینی جایگزین اختصاص داده شده است ، و استعاره اصلی آن عمل تاریخی است. در میان چیزهای دیگر ، این استعاره اصلی مستلزم آن است که بازیگرانی که در خلق آثار تاریخی شرکت می کنند ، عوامل هستند. آنها نه تنها برای حل مشکلات ماهیت عملی بلکه در جهت حفظ یا تقویت هویت خود در اقدامات عمدی شرکت می کنند. به همین منظور ، آنها دنیای خود را می سازند. برخی از سازه ها زمینه ساز درام شخصی است که یک نتیجه از آن ممکن است گزارش خود اضطراب باشد. یکی دیگر از عناصر متافیزیک متن گرایانه این است که تغییر و نوآوری به جای تغییر ناپذیر ، انتظار می رود. ** بررسی انتقادی هالم از ادبیات علمی در مورد اضطراب و احساسات ، از این نتیجه گیری حمایت می کند که عدم موفقیت علم نوین در تدوین یک تئوری عمومی اضطراب است. ردیابی اسلاو (و اغلب اوقات ناشناخته) به مدل زیست پزشکی است. کاربران این مدل به دنبال علیت در ارگانیسم هستند ، چه در شبکه های جسمی و چه در فضای فرضی. این یک استراتژی نامناسب است ، با توجه به موضع آنها که اشیاء مورد توجه آنها نه منفعل تلقی می شوند ، نه به عنوان عوامل فعال. حامیان مدل زیست پزشکی نتوانسته اند به عنوان پایه ای برای درمان ، به یک نظریه مداوم کارآمد دست یابند زیرا در حقیقت انسان ها عامل هستند. بنابراین ، یک پزشک کلینیک که این کتاب را می خواند و انتخاب می کند که خرد خود را به کار ببندد ، شکایتی از نگرانی شخص را با این سؤال مطرح نمی کند ، علت اضطراب چیست؟ بلکه با سؤالاتی از این دست: شرایط بین فردی پیشین و همزمان که در فرد تأثیر می گذارد تا توجه خود را به وقایع داخلی مبهم معطوف کند ، برای انتخاب نقش بیمار یا توصیف اتفاقات ناگوار با استعاره ها یا استعاره های خاص؟ نگرانی های وی در مورد مرگ و مرگ ، رها شدن یا از بین رفتن صورت چیست؟ روابط قدرت فرد چیست و چگونه نقش بیمار بر قدرت نسبی وی تأثیر می گذارد؟ چگونه روایت خود شخص در روایت های خود دیگران از افراد مهم قابل توجه است؟ ** در تجربه خودم ، پیدا کردم که به شکایات اضطراب به عنوان نوعی استقرار توجه نگاه کنم ، نه بر خلاف استقرار توجه کلاسیک ، مفید باشد. هیپوکندری تمرکز گسترده بر علائم جسمی ، علاوه بر این که زمینه ای را برای اتخاذ نقش بیمار فراهم می کند ، به طور مؤثر از تلاشها در زمینه روابط اجتماعی قابل توجه حمایت می کند تا نتواند برخی از نقص های تصور شده یا درک شده در شخصیت را هجی کند. سوالی که منجر به جستجوی درک می شود این است که: دلایل مشتری برای جلب توجه به شکایات اضطراب چیست؟ از این نظر ، پزشک ممکن است فرضیه خود فریب و پیامدهای آن را برای کشف و تدوین دلایل استقرار توجه مشتری به حوادثی که به عنوان اضطراب توصیف شده اند سرگرم کند. ** اظهارات قبلی فقط نمونه ای از مفاهیم بالینی و نظری است که در این زمینه ایجاد شده است. خواندن من از رساله هالم. یک جمع و جور از بینش در انتظار پزشک متخصص و دانشمند آزمایشگاه است که در حل رمز و راز اضطراب مشغول فعالیت هستند. بازده غنی به دلیل توانایی نویسنده در بازتاب تجربه خود به عنوان پزشک و دانشمند ، به هیچ وجه کم نیست. به عنوان پزشک متخصص * b1 ،

این جلد ، فرم دلهره آور و غالباً ناتوان کننده پریشانی را که به عنوان اضطراب از یک روانشناختی به جای یک دیدگاه زیست پزشکی شناخته می شود ، مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و سهم غنی ای را که تئوری روانشناختی در این موضوع ایجاد کرده و دارد ، نشان می دهد. ** بخش اول به طور گسترده ادبیات بالینی را بررسی می کند ، توصیف و ترسیم با نمونه های موردی خوشه از ویژگی های بارز ، وحشت نامیده می شود. یافته های تحقیق در سایر زمینه های بالینی مانند وابستگی به الکل نشان می دهد که ارتباط مفهومی و تجربی با اضطراب وحشت دارند. در بخش دوم كتاب ، رويكردهاي نظري اصلي اضطراب از جمله مدل هاي ويژه هراس و آگورافوبيا مورد بررسي و ارزيابي قرار گرفته است. به چالش کشیدن بسیاری از مفروضات سنتی و دفاع از تجزیه و تحلیل اضطراب به عنوان یک مفهوم اجتماعی ساخته شده بر تجربه تحمیل می شود تا یک مفهوم نظری یا یک وضعیت روانی. پیامدهای روش شناختی مورد بحث قرار گرفته و الگوی شماتیکی از اضطراب هراس پیشنهاد شده است. ** ادغام نظری سهم عمده ای در احیای علاقه در این زمینه دارد و برای همه محققان و دانشجویان تحصیلات تکمیلی در حرفه های بهداشت روان ارتباط دارد. ** از پیش نمایش: این کتاب دو هدف اصلی دارد. اول توصیف یک بعد از پریشانی روانشناختی است که من آن را اضطراب وحشت نامیده ام. این بخش اول کتاب را شامل می شود ، که به بررسی ادبیاتی می پردازد که در درجه اول توصیفی و روانپزشکی هستند. هدف دوم در بخش دوم کتاب دنبال می شود ، که در آن تعداد زیادی از تئوری های اضطراب را بررسی می کنم تا ببینم چه چیزی ممکن است در توضیح خوشه اضطراب وحشت از شکایت ارائه دهند. بنابراین ، من نگران هستم كه تئوری روانشناسی را برای یك مشكل در دنیای واقعی بكار گیرم ، یعنی برای افرادی كه به دنبال یاری مساعدت حرفه ای هستند ، سست و وحشت ، اضطراب و ترس از موقعیت های عمومی را سست توصیف می كنند. ** ادبیات نظری و تجربی در مورد اضطراب آنقدر وسیع است كه من مجبور شدم نظم و انضباط داشته باشم و به هیچ وجه کوچک به نفع یک دیدگاه نظری خاصی تعصب نداشته باشم. من تا آنجا که ممکن است سعی کرده ام اضطراب را به عنوان یک ساختار غیرمترقبه ، یعنی به عنوان یک ساختار اجتماعی و نه یک مفهوم علمی ، درمان کنم. به این دلیل، من سعی کردم به گزارش های اضطراب یا شکایات اضطراب مراجعه کنم تا از گرایش مشترک به تکرار اضطراب به عنوان موجودی که مستقل از ریشه های اجتماعی این اصطلاح وجود دارد ، خودداری کنم. بر این اساس ، من معتقدم که سؤال مربوطه برای پرسیدن این نیست ، اضطراب چیست؟ ** ، موارد پیشین گزارش (یا شکایات) اضطراب چیست؟ ** در نظر گرفته شده است که این کتاب باید یک چشم انداز منسجم در مورد یک شکل رایج از پریشانی روانشناختی ، با ارزش برای درمانگران ، محققان و دانشجویان روانشناسی غیر طبیعی ارائه دهد. از بسیاری جهات ، مشکلی که مردم برای کمک به آنها کمک می کنند ، زمینه های «طبیعی» تحقیق علمی را تعریف نمی کند ، بنابراین ترکیب علائم نظری و عملی در یک کتاب دشوار است. شکایاتی که به خصوص به آنها توجه دارم - وحشت و ترس از اماکن عمومی - می توان برای نشان دادن سؤالات علمی که اهمیت بسیار گسترده تری نسبت به توضیح شکایات خاص برای متخصصانی که در یک زمینه بالینی کار می کنند ، تجزیه و تحلیل کرد. جدا از اهمیت آشکار اجتماعی آن ، یک منطقه بالینی صرفاً یک نقطه عزیمت برای تحقیقات علمی است. بنابراین ، قصد من استفاده از این حوزه ی بالینی به عنوان نمونه ای از چگونگی رفع چنین مشكلات از دیدگاه نظری كه اساساً روانشناختی است ، می باشد. ** موقعیت نظری كه من پذیرفته ام ، به نظرات ساربین خیلی مدیون است (1964 ، 1968) ، ماندلر (1975) و آوریل (1980a ، ب). در مورد اضطراب به عنوان یک ساختار غیر روحانی ، فرض می کنم که "چیست؟" سوالات به درستی متعلق به جامعه شناسی دانش است. البته، روانشناس کاربردی نیز موضوعات اساسی دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. به عنوان مثال ، چگونه می توان به این فرد کمک کرد تا آرامش را گزارش دهد نه اضطراب؟ یا ، چگونه می توان به آن فرد كمك كرد تا آزادانه در وسایل نقلیه عمومی سفر كند؟ من پیشنهاد می کنم که مثبتترین سهم یک موقعیت سازنده اجتماعی در ارائه خدمات این است که محققان را از این مشکلات در زندگی واقعی منعکس کنیم که نشان دهنده احساسات اساسی اضطراب یا حتی کمتر از آن برای کمک به یک اختلال اضطراب است. ** تحقیقات بیولوژیکی و پزشکی در مورد اضطراب نیز در این نور در نظر گرفته شده است. فرضیه های بیولوژیکی و آسیب شناختی کاهش پذیر هستند ، اما تلاش می شود جنبه های بیولوژیکی را در سطح بالاتری از تجزیه و تحلیل ادغام کند. به این دلیل، این کتاب با دیگران تفاوت دارد که تمایل دارند خود را در توصیف و توضیح اختلالات فرضی یا سندرم قرار دهند. از آنجا که تأکید این کتاب در اصل مفهومی است ، جدای از یک نقد کلی رویکردهای فعلی ، بحث نسبتاً کمی در مورد ارزیابی و درمان وجود دارد. ** اکثر تجربیات که به عنوان ترس یا اضطراب در یک زمینه روزمره توصیف می شود دارای منبع یا شیوه قابل شناسایی هستند. هنگامی که این تجربیات غیرقابل تحمل شدید گزارش می شود یا منجر به جلوگیری از موقعیت های مختلف می شود ، معمولاً به آنها فوبیا گفته می شود. در 20 سال گذشته پیشرفت قابل توجهی در فناوری کاهش و از بین بردن هراس ناخواسته حاصل شده است. روشهای جدید رویارویی تخیل و زندگی واقعی در اکثر موارد موفقیت آمیز است که اضطراب در ارتباط با محرکهای خاص ایجاد کننده گزارش می شود. برای موفقیت روش های مقابله با شکایات اضطراب که به نظر می رسد با شرایط قابل تشخیص ارتباطی ندارد ، می توان همان موفقیت را کسب کرد. در یک شکل از این شکایات ، ممکن است فرد ناگهان احساس ناراحتی کند که معمولاً به عنوان حمله هراس توصیف می شود. وحشت و سایر شکایات اضطرابی که به عنوان غیرعقلانی تلقی می شوند ، اصلی ترین علاقه این کتاب است. دومین نگرانی عمده ، مسئله ترس از اماکن عمومی است که اغلب به آن آگورافوبیا گفته می شود. به طور معمول ، شخصی که از این ترس ها شکایت دارد ، نمی تواند خانه را همراهی نکند ، اگرچه سفر با ماشین ، یک محیط "ایمن" معمولاً امکان پذیر است. اگرچه آگورافوبیا به موقعیت ها گره خورده است ، اما از ترس در مورد این شرایط گزارش نمی شود ، اما معمولاً به عنوان ترس از تجربه حمله وحشت در این شرایط ابراز می شود. همانطور که بحث خواهم کرد ، به نظر می رسد ترس از موقعیت های عمومی با وحشت و شکایت از اضطراب از نوع غیر خاص همراه است. ** از پیش نویس: این کتاب علاوه بر استقبال ادبیات رو به رشد است که رفتار گیج کننده و گاه ناتوان از رفتار روانی را معالجه می کند. و نه یک دیدگاه زیست پزشکی. این یکی از تعداد فزاینده رساله هایی است که با جسارت تصور می کنند که ممکن است وقایع روانشناختی به خودی خود مورد بررسی قرار گیرد بدون اینکه پدیده ها را به مقوله های بیولوژیکی یا ذهنی کاهش دهد. از جمله مباحث دیگر ، هالام به طور انتقادی کار بالینی و تجربی در مورد اضطراب خود گزارش ، وحشت و آگورافوبی را گزارش می کند. وی با نیرو قابل توجهی نشان از ناسازگاری در عمل سنتی واگذاری چنین پدیده هایی به دنیای ذهن بی نظم است. ** اضطراب به عنوان یک مفهوم اصلی در بسیاری از تئوری های روانکاوی و روانشناختی به کار گرفته شده است. قبل از استفاده از آن به عنوان یک ساختار نظری ، اضطراب یک ساختار غیر روحانی بود ، استعاره اختراع شده برای برقراری ارتباط در مورد تجربه حسی مبهم و درک ضعیف. این ساختار غیرعامل یا استعاره ، توسط برخی از نظریه پردازان به دنبال متغیر مداخله ای جهانی برای پاسخ به رفتار گیج کننده ، به صورت متفونی تغییر یافته است. یعنی تئوریسینها اضطراب را به دلیل استفاده اصلی از آن به عنوان استعاره برای تأثیر اقدامات بین فردی و پاسخهای فیزیولوژیکی به علت تغییر شکل داده اند. اضطراب به عنوان یکی از اصلی ترین تحقیقات و تمرینات زیست پزشکی ، یک استعاره مجدد است. یکی از نتایج استفاده غیرقانونی از استعاره اصلاح شده ، ایجاد دسته بندیهای تشخیصی غیرمولد مانند نوروز اضطراب ، هیستری اضطراب و حالت اضطراب بود. بررسی هالام از تحقیق و عمل ، کاملاً روشن می کند که این تحول استعاره به اسطوره ، کاربرد کمی ندارد ، چه به عنوان یک روش اکتشافی برای پژوهش و چه به عنوان الگویی برای درمان. ** بسیاری از درسها را باید از این کتاب آموخت ، نه کمترین آن این نشان می دهد که ساختار غیر روحانی ، اضطراب ، چند منظوره است. هنگامی که یک پزشک از مشتری برای شکایاتی مانند "من مضطرب هستم" (یا "وحشت زده" یا "agoraphobic") از مشتری درخواست می کند ، پاسخ مشتری از یک مجموعه بی حد و مرز توصیف مبهم و مبهم گرفته می شود. نمونه هایی از تفسیرهای ارائه شده توسط مشتری شامل مراجع متنوعی از قبیل ' من این احساس را داشتم که می خواهم بمیرم. "، من خفه می شدم ، می سوختم هوا" ، "پاهایم لاستیک می شد" ، "من داشت می شد به ضعف" ، "مغز من از فکر من در حال مسابقه بود" و غیره ** از تجزیه و تحلیل دقیق هالام از ماهیت چند منظوره شکایات اضطرابی ، می توان این قانون را برای عملی بیان کرد: وقتی مشتری از "اضطراب" یا توصیف مشابه در گزارش خود استفاده می کند ، آن را به عنوان استعاره تلقی کنید. به عنوان بیانیه ای که نیازمند تجزیه و تحلیل علی است. جمله استعاره ، یعنی شکایت ، ساختاری اجتماعی است که بلوک های ساختمان آن شامل اعتقاد مشتری ، مهارت های زبانی ، اهداف و مشکلات وجودی یا هویت همزمان است. ** درس دیگری که از این کتاب باید آموخت ، تداوم شکایات اضطرابی است که در تنظیمات بالینی با افرادی که به دست یاران حرفه ای نمی آیند گزارش شده است. چنین استمرار استدلال در برابر شناسایی شکایات اضطراب به عنوان یک اختلال روانپزشکی است. به عنوان مثال ، اگر تعریف مکانهای عجیب و غریب به اندازه کافی گسترده باشد ، ترس از مکانهای عجیب ممکن است جهانی باشد و محدود به یک جمعیت بالینی نباشد. ** نویسنده معتقد است که مشتری ، مانند بقیه ما ، دنیای خود را از ادراکات می سازد. ، اعتقادات ، تصورات و خاطرات. بنابراین اضطراب ساختاری است و با کمک ترجمه های استعاری و استعاره به دیگران (و به خود) منتقل می شود. این دیدگاه سازنده در حال جابجایی سریع دیدگاه زیست پزشکی تکمیل شده است که از انسان به عنوان راکتورهای غیرفعال برای محرک ها مطابق قوانین مکانیکی هنوز کشف شده رفتار می کند. استعاره هایی که از فیزیک ، زمین شناسی و فناوری به دست آمده اند ، چنان محکم که در بافت جهان بینی مکانیسم بافته می شوند ، قدرت تحریک تحقیق و نظریه معنی دار درباره پیچیدگی های عمل انسان را از دست داده اند. در نتیجه ، دانشمندان علوم اجتماعی به دلیل استعاره های کاری خود ، از جمله بازی بازی ، روایت ، درام و بلاغت ، به رشته های انسانی گرایش می یابند. ** استفاده از چنین استعاره های توصیفی ، منعکس کننده یک جهان بینی است که در تضاد کاملی با دیدگاه مکانیسم جهانی است. مدتهاست که بر اندیشه علمی ، از جمله روانشناسی و روانپزشکی حاکم شده است. متنگرایی نامی است که به این جهان بینی جایگزین اختصاص داده شده است ، و استعاره اصلی آن عمل تاریخی است. در میان چیزهای دیگر ، این استعاره اصلی مستلزم آن است که بازیگرانی که در خلق آثار تاریخی شرکت می کنند ، عوامل هستند. آنها نه تنها برای حل مشکلات ماهیت عملی بلکه در جهت حفظ یا تقویت هویت خود در اقدامات عمدی شرکت می کنند. به همین منظور ، آنها دنیای خود را می سازند. برخی از سازه ها زمینه ساز درام شخصی است که یک نتیجه از آن ممکن است گزارش خود اضطراب باشد. یکی دیگر از عناصر متافیزیک متن گرایانه این است که تغییر و نوآوری به جای تغییر ناپذیر ، انتظار می رود. ** بررسی انتقادی هالم از ادبیات علمی در مورد اضطراب و احساسات ، از این نتیجه گیری حمایت می کند که عدم موفقیت علم نوین در تدوین یک تئوری عمومی اضطراب است. ردیابی اسلاو (و اغلب اوقات ناشناخته) به مدل زیست پزشکی است. کاربران این مدل به دنبال علیت در ارگانیسم هستند ، چه در شبکه های جسمی و چه در فضای فرضی. این یک استراتژی نامناسب است ، با توجه به موضع آنها که اشیاء مورد توجه آنها نه منفعل تلقی می شوند ، نه به عنوان عوامل فعال. حامیان مدل زیست پزشکی نتوانسته اند به عنوان پایه ای برای درمان ، به یک نظریه مداوم کارآمد دست یابند زیرا در حقیقت انسان ها عامل هستند. بنابراین ، یک پزشک کلینیک که این کتاب را می خواند و انتخاب می کند که خرد خود را به کار ببندد ، شکایتی از نگرانی شخص را با این سؤال مطرح نمی کند ، علت اضطراب چیست؟ بلکه با سؤالاتی از این دست: شرایط بین فردی پیشین و همزمان که در فرد تأثیر می گذارد تا توجه خود را به وقایع داخلی مبهم معطوف کند ، برای انتخاب نقش بیمار یا توصیف اتفاقات ناگوار با استعاره ها یا استعاره های خاص؟ نگرانی های وی در مورد مرگ و مرگ ، رها شدن یا از بین رفتن صورت چیست؟ روابط قدرت فرد چیست و چگونه نقش بیمار بر قدرت نسبی وی تأثیر می گذارد؟ چگونه روایت خود شخص در روایت های خود دیگران از افراد مهم قابل توجه است؟ ** در تجربه خودم ، پیدا کردم که به شکایات اضطراب به عنوان نوعی استقرار توجه نگاه کنم ، نه بر خلاف استقرار توجه کلاسیک ، مفید باشد. هیپوکندری تمرکز گسترده بر علائم جسمی ، علاوه بر این که زمینه ای را برای اتخاذ نقش بیمار فراهم می کند ، به طور مؤثر از تلاشها در زمینه روابط اجتماعی قابل توجه حمایت می کند تا نتواند برخی از نقص های تصور شده یا درک شده در شخصیت را هجی کند. سوالی که منجر به جستجوی درک می شود این است که: دلایل مشتری برای جلب توجه به شکایات اضطراب چیست؟ از این نظر ، پزشک ممکن است فرضیه خود فریب و پیامدهای آن را برای کشف و تدوین دلایل استقرار توجه مشتری به حوادثی که به عنوان اضطراب توصیف شده اند سرگرم کند. ** اظهارات قبلی فقط نمونه ای از مفاهیم بالینی و نظری است که در این زمینه ایجاد شده است. خواندن من از رساله هالم. یک جمع و جور از بینش در انتظار پزشک متخصص و دانشمند آزمایشگاه است که در حل رمز و راز اضطراب مشغول فعالیت هستند. بازده غنی به دلیل توانایی نویسنده در بازتاب تجربه خود به عنوان پزشک و دانشمند ، به هیچ وجه کم نیست. به عنوان پزشک متخصص * b1 ،

تظرات ارسال شده